فهرست ها

معرفی کتاب مسافران مه

معرفی کتاب


کتاب مسافران مه، به تالیف خدیجه قاسمی، داستان دفاع مقدس را بازگو کرده که لحظه به لحظه‌ی آن روزهای سخت، روایت شده است.
خدیجه قاسمی در رمان اولش "روی جاده نمناک" و در دومین اثرش یعنی "مسافران مه" که رمانی اجتماعی و سیاسی در حوزه‌ی دفاع مقدس بود، به خوبی نشان داد که داستان‌نویسی فطری و تواناست. قدرت او در فضاسازی شخصیت‌پردازی و پیش‌برد داستان شگرف و تحسین‌برانگیز است استقبال خوانندگان از روی جاده نمناک و چاپ‌های مکرران در اندک زمان شاهدی براین مدعاست. شم داستان‌نویسی ذاتی و تسلط نویسنده بر شیوه‌های قصه‌گویی و شناخت منطقی از حوادث روزگار رمان‌های او را جذاب و خواندنی‌کرده است.

گوشى را گذاشتم و برگشتم پیش بقیه. خیلى هیجان زده بودم. نمى‌دانستیم محمود با دیدن قیافه‌ام چه عکس‌العملى نشان خواهد داد. دوباره تلفن زنگ زد و شاگرد پرى خانم گفت: عروس خانم با شمان‌
همه زدند زیر خنده و گفتند: آقا داماد براى دیدن عروس بى‌تاب شده.
تلفنى ته راهرو و جدا از سالن آرایشگاه بود. گوشى را که برداشتم صدا ناآشنا بود و آنچه را که مى‌گفت باورم نمى‌شد.
گیج شده بودم. صداى خنده و شوخى‌ها از من دور و دورتر مى‌شد انگار سرم سبک شده بود و احساس معلق بودن داشتم. دهنم خشک شده بود و بدنم سرد شده بود. نمى‌دانم چقدر گذشت تا به خودم آمدم این‌بار صداى خنده و حرف‌هاى خانم‌ها را کاملاً مى‌شنیدم آن‌ها پشت سر من حرف مى‌زدند.
یکى گفت باید هم حرف‌هاشون طول بکشه این حرفها چند هفته اوله و همه خندیدند. ساک لباسهایم را که آویزان بود برداشتم و خودم را به حمام رساندم و به سرعت لباس‌هایم را عوض کردم. موهایم را باز کردم مانتویم را پوشیدم و و چادر و مقنعه‌ام را سر کردم و از پنجره به حیاط پریدم و از آن جا از در حیاط آرام بیرون رفتم و با تاکسى خودم را به آدرسى که داده بودند رساندم. طبق قرار آن‌ها سه تا زنگ زدم و منتظر ماندم. دخترى جوان و ریزنقش در را باز کرد اسم رمز را که گفتم از جلوى در کنار رفت و من هراسان وارد شدم سه تا دختر دیگر غیر از آن دخترى که در را باز کرد آن جا بودند همه غیر از من خوشحال بودند با دیدن سر وضعم با تعجب نگاهم مى‌کردند. یکى از آن‌ها جلو آمد و دستش را دراز کرد و با من دست داد و
گفت: معصومه هستم بعد گفت چرا اینقدر دست‌هات یخ کرده؟
...

اخبار و اطلاعیه